قالب پرشین بلاگ

چاه

گفت: روزنامه سعودی «الحیات» با ابراز نگرانی از راهپیمایی 20‌میلیونی اربعین نوشته است، داعش باید منتظر انتقام سخت شیعیان باشد و تلویحاً از آنها خواسته است که مراقب باشند!
گفتم: اگرچه داعش بیشترین جنایات خود را علیه شیعیان مرتکب شده است ولی اهل سنت هم از جنایات این تروریست‌های اجاره‌ای در امان نبوده‌اند و بزرگان اهل سنت عراقی هم روز اربعین در کربلا حضور پیدا کرده و با جماعت 20 میلیونی همراهی کرده‌اند.

گفت: ابراز نگرانی این روزنامه به خاطر انتقام از مفتی‌های حرف مفت‌زن وهابی و دربار آل سعود است که هزینه داعش را تأمین کرده و می‌کنند.
گفتم: آل سعود که به قول مراکز استراتژیک آمریکایی در حال سقوط است و تروریست‌های اجاره‌ای داعش هم که در عراق و سوریه لت‌وپار شده‌اند.

گفت: پس این روزنامه برای چه به داعش هشدار داده که مراقب باشد؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! یارو افتاده بود توی چاه و درب و داغون شده بود. از بالای چاه پرسیدند چطوری؟ گفت؛ نفسم بند اومده اما شانس آوردم که ته چاه سوراخ نیست!

اونطرف !

گفت: وابستگان فتنه 88 و برخی از سایت‌ها و روزنامه‌های مدعی اصلاحات از پوشش دادن خبری به راهپیمایی عظیم و بی‌نظیر اربعین حسینی(ع) طفره رفتند. چرا؟!
گفتم: به چند دلیل متفاوت. اول آن که این راهپیمایی عظیم علاوه بر آن که نمایش قدرت علیه آمریکا و اسرائیل و انگلیس و آل‌سعود بود، برای اهانت‌کنندگان به ساحت عاشورای حسینی(ع)  در فتنه 88 هم یک تودهنی جانانه بود، دوم این که بی.بی.سی و صدای آمریکا و سایر رسانه‌های غربی و عبری و عربی، از پوشش خبری آن طفره رفته بودند و برای حامیان فتنه خلاف ادب! بود که با آنها مخالفت کنند!

گفت:  ولی برخی از تحلیل‌گران آمریکایی و اروپایی از این واقعه بی‌نظیر با عنوان یک زلزله یاد کرده بودند که تن دشمنان جمهوری اسلامی را به شدت لرزانده است.
گفتم: چه عرض کنم؟! از یارو پرسیدند؛ متوجه شدی که دیشب زلزله اومد؟ گفت؛ نه! من رویم اونطرف بود!

آب‌ داغ ‌!

گفت: وزیر خارجه کانادا در اجلاس منامه با عصبانیت گفته است؛ «سردار سلیمانی نماینده ترور در منطقه امروزه به عنوان قهرمان مبارزه با داعش مطرح است».
گفتم: اگر این یارو داعش را تروریست و سردار سلیمانی را قهرمان مبارزه با داعش می‌داند، بنابراین به گفته خودش، سردار سلیمانی قهرمان مبارزه با تروریست است.

گفت: تازه، خود آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها هم که چشم دیدن سردار سلیمانی را ندارند، اعتراف می‌کنند که تدبیر و کاردانی و از خودگذشتگی این سردار بزرگ اسلام، عرصه را در منطقه بر داعش تنگ کرده و این تروریست‌های وحشی را به جهنم فرستاده است.
گفتم: حالا چه کسی وزیر خارجه کانادا را آدم حساب می‌کند که بخواهد درباره سردار سلیمانی اظهارنظر کند؟!

گفت: عصبانیت او از جای دیگر است، از اینکه آنهمه مبالغ کلان مالیات‌دهندگان کشورشان را برای تروریست‌های داعش هزینه کرده‌اند و انتظار نداشتند سردار سلیمانی به این زودی پوزه آنها را به خاک بمالد.
گفتم: چه عرض کنم؟! یارو با ناراحتی و در حالی که پشت خود را مالش می‌داد می‌گفت؛ عجب زمونه‌ای شده! شیر آب‌گرم حموم رو که باز می‌کنی نیم‌ساعت طول میکشه تا آب گرم بیاد اما شیر آب گرم توالت را که باز می‌کنی، بلافاصله آب‌داغ 100‌درجه... بعله...

چاره

گفت: بی‌بی‌سی در گزارشی اعلام کرد دربار آل‌سعود نگران بازگشت داعش به این کشور و عملیات تخریبی آن است.
گفتم: آن روزها که با هزار ترفند و به زور دلار و فتوای مفتی‌های حرف مفت‌زن درباری، داعش را به وحشی‌گری و قتل عام مردم مسلمان کوچه و بازار تشویق می‌کردند، باید به فکر امروز هم می‌بودند.

گفت: آمریکا و اسرائیل و دربار آل‌سعود تصور نمی‌کردند که داعش در سوریه و عراق تو دهنی بخورد و با ترس و وحشت به عربستان بازگردد!
گفتم: از آنجا که مقامات آل‌سعود «اهل بزم و عیش و نوش» هستند نه «اهل رزم و جنگ و مبارزه» در راه‌اندازی تروریست‌های وحشی داعش بدجوری به جدول زده‌اند.

گفت: حالا برای جلوگیری از عملیات داعش در عربستان چه چاره‌ای اندیشیده‌اند؟
گفتم: چه می‌دانم؟ حتما روی دیوارها می‌نویسند «لعنت بر پدر و مادر کسی که اینجا منفجر شود»!

موبایل

گفت: رادیو فردا - وابسته به سازمان سیا - خبر داد؛ «یک شرکت سایبری آمریکا در کالیفرنیا اعلام کرده است که هکرهای ایرانی به مراکز انرژی، موسسات دفاعی و شرکت‌های بزرگ هواپیمایی رخنه کرده‌اند».
گفتم: ایول، دست هکرهای ایرانی درد نکند.

گفت: رادیو فردا می‌گوید این حرکت هکرهای ایرانی خسارت‌های سنگینی به موسسات دولتی آمریکا وارد کرده و ادامه این روند می‌تواند امنیت جهان غیرسایبری را هم به خطر اندازد.
گفتم: چه بهتر؟! آمریکا باید می‌دانست که جواب «های، هوی است!» می‌گویند؛ آقا روباهه زیر درخت داشت با موبایلش شماره می‌گرفت. زاغی از بالای درخت گفت؛ اونجا آنتن نمیده! موبایلت رو بنداز بالا برات شماره بگیرم! و آقا روباهه موبایلش رو انداخت بالا و گفت؛ شماره بگیر بده. زاغی گفت؛ کور خوندی! این موبایل به جای اون تکه پنیری که چند سال پیش ازم دزدیده بودی!

مثل بید !

گفت: روزنامه سعودی‌الحیات بدجوری از اقتدار جمهوری اسلامی ایران و ناتوانی آمریکا در به تسلیم کشیدن ایران عصبانی است.
گفتم: حق دارد!

گفت: نوشته است، آمریکا باید قدرت ایران را مهار کند که نمی‌تواند و پیام روشن ایران آن است که منطقه در دست ماست.
گفتم: خب راست میگه.

گفت: یک روزنامه آمریکایی نوشته است، هدف اصلی آل‌سعود از کاهش قیمت نفت مقابله با ایران است. ولی در حالی که تحریم‌های همه‌جانبه برای مهار قدرت ایران به جایی نرسیده است از آل‌سعود چه کاری می‌تواند ساخته باشد.
گفتم: حیوونکی‌ها سران دست‌نشانده و مزدور عرب چه زجری می‌کشند! می‌گویند دو تا کامیون با هم تصادف کرده بودند، یک گاری آنطرف خیابان از ترس مثل بید می‌لرزید!

سؤال

گفت: یک هفته‌نامه آمریکایی نوشته است؛ اوباما باید درباره شورش مردم در فرگوسن که اکنون به دهها شهر و ایالت دیگر آمریکا نیز سرایت کرده است از پلیس این کشور توضیح بخواهد!
گفتم: یعنی نمی‌داند که علت شورش مردم اعتراض به نژادپرستی و جنایات پلیس و دولتمردان آمریکاست؟!

گفت: این هفته‌نامه نوشته است؛ رئیس‌جمهور آمریکا در مقابل خبرنگاران به ضرورت پاسخگویی مسئولان اشاره می‌کند ولی در عمل پاسخگوی اعتراضات جاری نسبت به عملکرد خویش و دولتمردان خود نیست.
گفتم: دانش‌آموزی از پدرش که در حال رانندگی بود، پرسید؛ باباجون، قله اورست کجاست؟ پدرش گفت؛ نمی‌دانم!  بعد از چند دقیقه پرسید؛ آبشار نیاگارا در کدام کشور است؟ پدرش گفت؛ نمی‌دانم پسر جان!  در این هنگام مادرش گفت؛ بگذار حواس پدرت به رانندگی باشه! و پدر با اعتراض گفت؛ اجازه بده بچه سؤالش را بکند و به معلوماتش اضافه شود!

خجالت

گفت: روزنامه‌های زنجیره‌ای اظهارات دکتر فرهادی علیه فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 و اعلام مرزبندی با فتنه‌گران را سانسور کردند.
گفتم: مگر همین‌ها نبودند که یقه ‌چاک‌ می‌دادند و رگ‌های گردنشان را سیخ می‌کردند و می‌گفتند و می‌نوشتند که «دانستن حق مردم است»؟!

گفت: ضیاءالدین طباطبایی را می‌شناسی؟!
گفتم: چه کسی است که این عامل نشان‌دار انگلیس را نشناسد؟ او رضاخان را به ژنرال آیرون ساید انگلیسی معرفی کرد و بعد به فلسطین اشغالی رفت و مأموریت خرید زمین مردم فلسطین برای صهیونیست‌ها را داشت و قبل از آن سه روزنامه شرق و رعد و برق را منتشر می‌کرد و...

گفت: پس حتما در تاریخ خوانده‌ای که او هم در گوشه سمت راست روزنامه‌اش می‌نوشت «دانستن حق مردم است»!
گفتم: یارو داشت با یک انگلیسی صحبت می‌کرد، می‌خواست بهش بگه خجالت بکش ولی کلمه انگلیسی خجالت را نمی‌دانست به دوستش گفت؛ انگلیسی‌ها به خجالت بکش، چی میگن؟ دوستش جواب داد؛ نمی‌کشند که بگن!

قرص

گفت: عبداله ناصری یکی از مدعیان اصلاحات گفته است، آقای روحانی رأی خود را مدیون اصلاح‌طلبان است!
گفتم: موز اگر قوت داشت، کمر خودش را راست می‌کرد! اصلاح‌طلبان اگر رأی داشتند، نامزد رسمی خود را مجبور به استعفا نمی‌کردند.

گفت: ایشان می‌گوید؛ «اعتدال» یک روش است و نه گفتمان. بلکه این اصلاحات است که یک گفتمان است.
گفتم: همان اصلاحاتی که آقای خاتمی در پایان دوره ریاست جمهوری خود گفته بود باید بنشینیم و «اصلاحات» را تعریف کنیم؟!

گفت: چه عرض کنم؟! مدعیان اصلاحات بدجوری گیج شده‌اند و خودشان هم نمی‌دانند چه می‌گویند!
گفتم: یارو می‌گفت؛ دست خط بچگی‌هایم را به داروخانه بردم، دکتر داروساز نگاهی به آن انداخت و سرش را جنباند و به شاگردش گفت؛ فعلاً چند تا قرص استامینوفن بهش بده تا بعد ببینیم چی‌نوشته؟!

طوطی

گفت: معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد دولت اصلاحات و از پادوهای فتنه آمریکایی اسرائیلی 88 گفته است «بسیاری از اصلاح‌طلبان برخلاف اول انقلاب دیگر علاقه‌ای به آقای خمینی ندارند.»
گفتم: برخی از آنها، اول انقلاب هم ارادتی به حضرت امام(ره) نداشتند و در فتنه آمریکایی اسرائیلی 88 هویت واقعی خود را نشان دادند و البته اصلاح‌طلبانی که در فتنه نبوده‌اند، علیه او موضع گرفته‌اند.

گفت: برخی از مدعیان اصلاحات هم، با وجود آن که خودشان در فتنه اهانت‌های نفرت‌انگیزی به ساحت حضرت امام(ره) کرده بودند، حالا ادعا می‌کنند سحرخیز از جانب خودش حرف زده و...
گفتم: یارو به کلانتری مراجعه کرد و گفت؛ طوطی من گم شده است. افسر نگهبان گفت؛ پیدا کردن طوطی شما که وظیفه ما نیست. و یارو گفت؛ بله! می‌دانم، ولی می‌خواستم بگویم اگر پیدایش کردید و دیدید که یک حرفهایی می‌زند، بدانید که نظر خودش است و بنده از نظر سیاسی با این حیوان اختلاف نظر داشته و دارم!

برای هیچ بیهوده مپیچ !

 امروزه با قاطعیت بیشتر و بدون کمترین تردید- تاکید می‌شود بدون کمترین تردید- می‌توان گفت که چالش هسته‌ای کشورمان با 5+1 هرگز به نتیجه نمی‌رسد و دستیابی به توافقی که پایان بخش این چالش 12 ساله باشد، نه فقط‌دور از انتظار، بلکه به یقین ناممکن است. می‌پرسید چرا؟! پاسخ آن است که چالش هسته‌ای و ابراز نگرانی آمریکا و متحدانش از احتمال حرکت ایران به سوی تولید سلاح هسته‌ای - DIVERSION- که طی 12 سال گذشته بر آن تکیه کرده‌اند در حد و اندازه یک «بهانه» و «پوشش» برای مقابله با اقتدار پرشتاب ایران اسلامی است. از این روی مذاکرات هسته‌ای و ادامه آن اگر به منظور پایان دادن به چالش و رسیدن به توافق مطلوب باشد، آب در هاون کوبیدن و بازی در میدان فریب حریف است ولی این مذاکرات تنها به دو علت و فقط این دو علت می‌تواند توجیه‌پذیر باشد. اول؛ اثبات غیرقابل اعتماد بودن آمریکا و متحدانش که این مقصود در مقیاس گسترده‌ای به دست آمده است و دوم؛ نشان دادن «دست پُر» و برتری اسناد فنی و حقوقی ایران اسلامی که از صلح‌آمیز بودن برنامه‌ هسته‌ای کشورمان حکایت می‌کند. این منظور متأسفانه به علت خودداری تیم مذاکره‌کننده ایران از انتشار متن مذاکرات هنوز به نیمه راه نیز نرسیده است و مسئولان محترم در این زمینه، عرصه را به حریف واگذار کرده‌اند و توضیح درباره متن مذاکرات را به شیپور فریب رسانه‌های آمریکایی و صهیونیستی سپرده‌اند!

و اما، درباره این واقعیت غیرقابل تردید که حریف مذاکرات هسته‌ای را با اهداف غیرهسته‌ای دنبال می‌کند و در حد و اندازه «پاشنه آشیل» به آن نیاز دارد، گفتنی‌هایی هست؛...

پشت کوه

گفت: از مذاکرات هسته‌ای در وین چه خبر؟! قرار بود تحریم‌ها لغو بشود. چی شد؟!
گفتم: اوباما اعلام کرده که ساختار تحریم‌ها را تغییر نمی‌دهیم و تحریم‌ها را لغو نمی‌کنیم!

گفت: پس آنهمه رفت و آمد و مذاکرات و وعده توافق نهایی و ... چی شد؟!
گفتم: فعلا که کلی امتیاز نقد داده‌ایم و چند تا وعده نسیه گرفته‌ایم که از اجرای هیچکدام از آنها هم خبری نیست.

گفت: ولی بعضی‌ها از جشن هسته‌ای خبر داده بودند! در این جشن قرار است چه دستاوردی از مذاکرات را ارائه کنند؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! آموزگار از دانش‌آموزی پرسید؛ آن صحنه باغ و گل و بلبل را که گفته بودم نقاشی کردی؟ و دانش‌آموز جواب داد؛ البته که نقاشی کردم. من قولم قول است. معلم گفت؛ بیار ببینم و مشاهده کرد که روی کاغذ یک خط منحنی کشیده. پرسید؛ این چیه؟ دانش‌آموز گفت؛ عکس یک کوه است. آموزگار گفت؛ ولی قرار بود باغ و گل و بلبل نقاشی کنی؟ و دانش‌آموز جواب داد؛ آقا اجازه! باغ و گل و بلبل پشت این کوهه!

پالتو

گفت: بالاخره بعد از یکسال مذاکرات درباره توافق نهایی، دیروز همان توافق ژنو برای 7ماه دیگر تمدید شد.
گفتم: یعنی 7ماه دیگر تحریم‌ها پابرجاست و پیشرفت فعالیت‌های هسته‌ای ما هم متوقف باقی می‌ماند!

گفت: به هر حال، تمدید 7 ماهه بهتر از «توافق بد» است و نشان می‌دهد تیم هسته‌ای کشورمان به باج‌خواهی آمریکا تن نداده است.
گفتم: ایستادگی تیم هسته‌ای کشورمان قابل تقدیر است ولی مگر نه اینکه «توافق ژنو» را «بد» می‌دانیم که واقعا «بد» هم هست، پس، تمدید 7ماهه آن نیز یعنی ادامه همان «توافق بد»

گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: یارو از لپه بدش می‌آمد، در یک میهمانی برایش دلمه بادمجان آوردند، وقتی با چنگال لایه بادمجان را کنار زد و چشمش به لپه درون آن افتاد به میزبان گفت؛ ای فلان‌فلان‌شده، خیال کردی اگر پالتو تنش کنی، نمی‌شناسمش!